لسلی کرامر نویسنده ای برای سرمایه گذار نهادی ، خبرنگار CNBC ، روزنامه نگار سرمایه گذاری و مدیر عامل گروه بازارها است.
مایکل بویل یک متخصص مالی باتجربه است و بیش از 10 سال با برنامه ریزی مالی ، مشتقات ، سهام ، درآمد ثابت ، مدیریت پروژه و تجزیه و تحلیل کار می کند.
پاتریس ویلیامز نویسنده و نویسنده Looking Fly On A Dime است. نوشته های او در Travel+Leisure ، USA Today و Fodor در میان دیگران ظاهر شده است. پاتریس تخصص خود را در هوا با بخش هایی در نمایشگاه امروز ، Wetv و نمایشگاه Nate Berkus به اشتراک گذاشته و او گزارشگر خریدار Savvy برای WPIX در شهر نیویورک بود.
قانون عرضه و تقاضا یک تئوری اقتصادی است که توضیح می دهد که چگونه عرضه و تقاضا با یکدیگر ارتباط دارد و چگونه این رابطه بر قیمت کالاها و خدمات تأثیر می گذارد. این یک اصل اساسی اقتصادی است که وقتی عرضه بیش از تقاضا برای خوب یا خدمات باشد ، قیمت ها کاهش می یابد. وقتی تقاضا بیش از عرضه باشد ، قیمت ها افزایش می یابد.
در صورت عدم تغییر تقاضا ، بین عرضه و قیمت کالاها و خدمات رابطه معکوس وجود دارد. اگر افزایش عرضه کالا و خدمات در حالی که تقاضا یکسان است ، قیمت ها به قیمت تعادل پایین تر و مقدار تعادل بالاتر کالا و خدمات کاهش می یابد. در صورت کاهش عرضه کالا و خدمات در حالی که تقاضا یکسان است ، قیمت ها به قیمت تعادل بالاتر و مقدار کمتری از کالاها و خدمات افزایش می یابد.
همین رابطه معکوس برای تقاضا برای کالاها و خدمات وجود دارد. با این حال ، هنگامی که تقاضا افزایش می یابد و عرضه یکسان است ، تقاضای بالاتر منجر به تعادل بالاتر و بالعکس می شود.
عرضه و تقاضا افزایش و کاهش می یابد تا زمان رسیدن به قیمت تعادل. به عنوان مثال ، فرض کنید یک شرکت اتومبیل لوکس قیمت مدل جدید خودرو خود را 200000 دلار تعیین می کند. در حالی که تقاضای اولیه ممکن است زیاد باشد ، به دلیل افزایش فشار و ایجاد وزوز برای خودرو ، بیشتر مصرف کنندگان حاضر نیستند 200000 دلار برای یک اتومبیل خرج کنند. در نتیجه ، فروش مدل جدید به سرعت سقوط می کند و باعث ایجاد بیش از حد و کاهش تقاضا برای خودرو می شود. در پاسخ ، این شرکت قیمت خودرو را به 150،000 دلار کاهش می دهد تا تعادل عرضه و تقاضا برای خودرو برای رسیدن به قیمت تعادل در نهایت باشد.
کشش قیمت
افزایش قیمت ها به طور معمول منجر به کاهش تقاضا می شود و افزایش تقاضا به طور کلی منجر به افزایش عرضه می شود. با این حال ، عرضه محصولات مختلف به تقاضا متفاوت پاسخ می دهد ، با تقاضای برخی محصولات نسبت به سایر محصولات نسبت به قیمت ها کمتر است. اقتصاددانان این حساسیت را به عنوان کشش قیمت تقاضا توصیف می کنند. گفته می شود محصولاتی که دارای قیمت حساس به تقاضا هستند ، قیمت الاستیک هستند. قیمت گذاری غیرقانونی نشان دهنده تأثیر قیمت ضعیف بر تقاضا است. قانون تقاضا هنوز هم اعمال می شود ، اما قیمت گذاری کمتر نیرومند است و بنابراین تأثیر ضعیف تری بر عرضه دارد.
کشش قیمت یک محصول ممکن است ناشی از وجود گزینه های مقرون به صرفه تر در بازار باشد ، یا ممکن است به معنای این باشد که این محصول توسط مصرف کنندگان غیر ضروری تلقی می شود. اگر مصرف کنندگان بتوانند تعویض را پیدا کنند ، افزایش قیمت باعث کاهش تقاضا می شود ، اما در صورت عدم دسترسی گزینه های دیگر ، تأثیر کمتری بر تقاضا دارند. به عنوان مثال ، خدمات مراقبت های بهداشتی تعویض کمی دارند و تقاضا حتی با افزایش قیمت ها همچنان قوی است.
استثنائات قانون
در حالی که قوانین عرضه و تقاضا به عنوان یک راهنمای کلی برای بازارهای آزاد عمل می کند ، آنها تنها عواملی نیستند که بر شرایطی مانند قیمت گذاری و در دسترس بودن تأثیر می گذارد. این اصول صرفاً سخنگوی چرخ بسیار بزرگتر است و در حالی که بسیار تأثیرگذار است ، آنها موارد خاصی را فرض می کنند: این که مصرف کنندگان کاملاً بر روی یک محصول تحصیل کرده اند و هیچ موانع نظارتی در دستیابی به آن محصول برای آنها وجود ندارد.
ادراک عمومی
اگر اطلاعات مصرف کننده در مورد عرضه موجود کم رنگ باشد ، تقاضای حاصل نیز تحت تأثیر قرار می گیرد. یک نمونه بلافاصله پس از حملات تروریستی در شهر نیویورک در 11 سپتامبر 2001 رخ داد. مردم بلافاصله نگران در دسترس بودن آینده نفت شدند. برخی از شرکت ها از این کار استفاده کردند و به طور موقت قیمت گاز خود را بالا بردند. کمبود واقعی وجود نداشت ، اما درک یک مصنوعی تقاضا برای بنزین را افزایش داد و در نتیجه ایستگاه ها به طور ناگهانی 5 دلار در هر گالن برای گاز شارژ می شدند که قیمت آن کمتر از 2 دلار در روز بود.
به همین ترتیب ، ممکن است تقاضای بسیار زیادی برای فایده ای که یک محصول خاص فراهم می کند وجود داشته باشد ، اما اگر عموم مردم از آن مورد اطلاع نداشته باشند ، تقاضا برای سود بر فروش محصول تأثیر نمی گذارد. اگر محصولی در حال تلاش باشد ، شرکتی که آن را می فروشد ، اغلب تصمیم می گیرد قیمت خود را پایین بیاورد. قوانین عرضه و تقاضا حاکی از آن است که فروش به طور معمول در نتیجه کاهش قیمت افزایش می یابد - مگر اینکه مصرف کنندگان از کاهش آگاهی نداشته باشند. هنگامی که درک عمومی نادرست باشد ، دست نامرئی عرضه و تقاضا به درستی کار نمی کند.
بازارهای مبهم
عرضه و تقاضا نیز تقریباً در هنگام وجود انحصار بر بازارها تأثیر نمی گذارد. دولت ایالات متحده قوانینی را برای تلاش برای جلوگیری از سیستم انحصار تصویب کرده است ، اما هنوز نمونه هایی وجود دارد که نشان می دهد چگونه یک انحصار می تواند اصول عرضه و تقاضا را نفی کند. به عنوان مثال ، خانه های فیلم به طور معمول به مشتریان اجازه نمی دهند که غذاها و نوشیدنی های خارج از کشور را به تئاتر بیاورند. این امر به این تجارت انحصار موقت در مورد خدمات غذایی می دهد ، به همین دلیل پاپ کورن و سایر امتیازات بسیار گرانتر از آنچه خارج از تئاتر هستند ، هستند. نظریه های سنتی عرضه و تقاضا به یک محیط تجاری رقابتی متکی هستند و به بازار اعتماد می کنند تا خود را اصلاح کنند.
در مقابل ، اقتصادهای برنامه ریزی شده به جای رفتار مصرف کننده برای ایجاد تقاضا از برنامه ریزی مرکزی توسط دولت ها استفاده می کنند. بنابراین ، به یک معنا ، اقتصادهای برنامه ریزی شده استثناء قانون تقاضا در تمایل مصرف کننده به کالاها و خدمات ممکن است برای تولید واقعی بی ربط باشند.
کنترل قیمت همچنین می تواند تأثیر عرضه و تقاضا را در بازار تحریف کند. دولت ها گاهی اوقات حداکثر یا حداقل قیمت را برای یک محصول یا خدمات تعیین می کنند ، و این منجر به عرضه یا تقاضا می شود که به صورت مصنوعی تورم یا کاهش می یابد. این در دهه 1970 مشهود بود که ایالات متحده به طور موقت قیمت بنزین را در حدود 1 دلار در هر گالن کاهش داد. تقاضا افزایش یافته است زیرا قیمت از نظر مصنوعی پایین بود و باعث می شود که عرضه سرعت آن را دشوارتر کند. این منجر به زمان انتظار بسیار طولانی تر شد و مردم برای دریافت گاز با ایستگاه ها معاملات جانبی انجام دادند.
عرضه و تقاضا و سیاست پولی
در حالی که ما عمدتاً در مورد کالاهای مصرفی بحث کرده ایم ، قانون عرضه و تقاضا نیز بر چیزهای انتزاعی تر نیز از جمله سیاست پولی یک کشور تأثیر می گذارد. این از طریق تعدیل نرخ بهره اتفاق می افتد. نرخ بهره هزینه پول است: آنها ابزار ارجح برای گسترش یا کاهش عرضه پول هستند.
وقتی نرخ بهره پایین تر باشد ، تعداد بیشتری از مردم در حال وام گرفتن هستند. این عرضه پول را گسترش می دهد. پول بیشتری در اقتصاد وجود دارد ، که به استخدام بیشتر ، افزایش فعالیت اقتصادی و هزینه ها و هزینه های مناسب برای قیمت دارایی تبدیل می شود. افزایش نرخ بهره باعث می شود افراد بتوانند پول خود را از اقتصاد خارج کنند و از افزایش نرخ بازده بدون ریسک استفاده کنند. همچنین اغلب وام گرفتن و فعالیت ها یا خریدهایی را که نیاز به تأمین مالی دارند ، دلسرد می کند. این تمایل به کاهش فعالیت اقتصادی و ایجاد دمپر بر قیمت دارایی ها دارد.
در ایالات متحده ، فدرال رزرو هنگامی که می خواهد اقتصاد را تحریک کند ، از تورم ، افزایش قیمت دارایی و افزایش اشتغال ، عرضه پول را افزایش می دهد. هنگامی که می خواهد فشارهای تورمی را کاهش دهد ، نرخ بهره را بالا می برد و عرضه پول را کاهش می دهد. در اصل ، هنگامی که پیش بینی رکود اقتصادی می شود ، شروع به کاهش نرخ بهره می کند و در هنگام گرمای بیش از حد اقتصاد نرخ ها را افزایش می دهد.
قانون عرضه و تقاضا نیز در چگونگی تأثیر تغییرات در عرضه پول بر قیمت دارایی ها منعکس می شود. کاهش نرخ بهره ، عرضه پول را افزایش می دهد. با این حال ، میزان دارایی در اقتصاد یکسان است اما تقاضا برای این دارایی ها افزایش می یابد و باعث افزایش قیمت می شود. دلار بیشتر در حال تعقیب یک دارایی ثابت است. کاهش عرضه پول به همان روش کار می کند. دارایی ها ثابت هستند ، اما تعداد دلار گردش خون کاهش می یابد و فشار رو به پایین به قیمت ها وارد می کند ، زیرا کمتر دلار این دارایی ها را تعقیب می کند.