مدیریت استراتژی چیست؟

یک مدیریت استراتژی چابک و مداوم ، مدیریت را قادر می سازد تا پیشرفت توسعه شرکت را کنترل کند و در صورت لزوم به سرعت در برابر تغییرات واکنش نشان دهد. ابزار مدیریت استراتژی MSO از شما در ساخت چشم انداز شرکت خود به بخشی جدایی ناپذیر از تجارت روزمره خود - از تدوین اهداف فردی تا اجرای آنها در سراسر شرکت پشتیبانی می کند.

طبق مطالعه ای در مورد اجرای استراتژی توسط بررسی تجارت هاروارد از سال 2017 ، که در آن 7،600 مدیر از بیش از 30 صنعت (در درجه اول خدمات مالی ، فناوری اطلاعات ، ارتباطات از راه دور ، نفت و گاز) مورد بررسی قرار گرفتند ، پیچیدگی ساختار شرکت در اجرایاهداف بزرگترین مشکل مدیریت استراتژیک را نشان می دهد و از این رو از کمبود بودجه یا تعداد بیش از حد و گیج کننده اهداف ، رتبه بندی می شود.

نتیجه: به طور متوسط ، تنها 60 درصد از شرکت ها قادر به دستیابی به اهداف مالی خود هستند. بنابراین چگونه می توانید به نتایج بهتر یا موفقیت بیشتری برسید؟

دو گزینه در این زمینه در دسترس شرکت ها است: یا استراتژی را تغییر داده و اهداف جدید را تدوین کنید. یا ، یکی از استراتژی های موجود - احتمالاً بسیار خوب - خارج می شود. اما این دقیقاً چگونه به دست می آید؟پاسخ: از طریق اجرای بهینه!و دقیقاً برای این منظور ، مدیریت استراتژی عملکردی کاملاً ضروری است.

تفاوت بین مدیریت استراتژی و مدیریت استراتژیک

اول از همه ، باید بین "مدیریت استراتژیک" و "مدیریت استراتژی" تمایز قائل شود. اولی به طور خلاصه توسعه ، برنامه ریزی و اجرای اهداف مرتبط با محتوا و تراز سازمانها را به طور خلاصه توصیف می کند: به طور خلاصه: توسعه یک استراتژی شرکت. در مقابل ، "مدیریت استراتژی" کنترل بتن و عملیاتی شدن این استراتژی توسعه یافته را توصیف می کند.

در بهترین حالت ، هدف از یک استراتژی شرکت باید تضمین وجود شرکت ، باز کردن بخش های جدید بازار و توسعه مدل های تجاری جدید باشد. توسعه سیستماتیک بیشتر مناطق تجاری موجود و جستجوی پتانسیل رشد جدید یکی از اصلی ترین وظایف در توسعه تجارت است.

مدیریت استراتژیک: مسیر یک استراتژی شرکتی

در اصل ، استراتژی شرکت از ترکیب سه مؤلفه زیر گرفته شده است: مأموریت ، چشم انداز و بیانیه ماموریت داخلی.

این مأموریت هدف نهایی شرکت را توصیف می کند و می تواند به شرح زیر تدوین شود: "ما می خواهیم به شرکت ها کمک کنیم تا به اهداف استراتژیک ، تاکتیکی و عملیاتی خود برسند. و از این طریق وجود آنها را تضمین کرده و رقابت آنها را بهبود می بخشد. "چشم انداز شرکت یک هدف بلند مدت را بیان می کند و تصویر ایده آل شرکت را نشان می دهد. با استفاده از مثال فوق ، می تواند به شرح زیر باشد: "همه شرکت های موفق در سراسر جهان پروژه ها و وظایف خود را با MSO مدیریت می کنند."بیانیه مأموریت داخلی یک کاتالوگ مشخص از اقدامات است که نحوه تعامل کارمندان با یکدیگر و نحوه همکاری آنها را مشخص می کند ، یعنی: "چگونه باید رفتار کنیم ، چه کاری باید انجام دهیم - چه ارزش هایی را باید نشان دهیم - برای کمک به همه شرکت ها درجهان برای موفقیت؟ "

موفقیت یک شرکت معمولاً می تواند به دید خود بازگردد. در اینجا سه عامل از اهمیت قاطع برخوردار است: اول ، مأموریت باید به همه کارمندان ابلاغ شود. در مرحله دوم ، سطح مدیریت موظف است به طور مداوم از مأموریت و مهمتر از همه بیانیه ماموریت داخلی نمونه برداری کند.

در نهایت، تمام اقدامات و تصمیمات در زندگی روزمره باید با فرمول‌بندی‌های بیانیه مأموریت و استراتژی‌های ناشی از آن مطابقت داشته باشد.

استراتژی یک شرکت همیشه بر اساس یک ایده یا یک چشم انداز است.

توسعه، عملیاتی سازی، اجرا

توسعه استراتژی و اجرای آن اساساً دو مرحله مجزا هستند. در حالی که توسعه اغلب در تیم های کوچک (در سطح تصمیم گیرندگان) صورت می گیرد، پیاده سازی بر کل شرکت تأثیر می گذارد. به منظور اجرای موثر و پایدار یک استراتژی، دو شرط باید برآورده شود: از یک سو، هر کارمند باید (قادر باشد) اهداف را شناسایی کند و تمایل مربوط به اجرای آنها را نشان دهد. از سوی دیگر، عملیاتی سازی سیستماتیک مورد نیاز است. این تنها راه برای ایجاد پل بین توسعه و اجرای استراتژی است.

عملیاتی سازی معنادار ابتکارات استراتژیک را در شرکت تعبیه می کند، آنها را با وظایف عملیاتی هماهنگ می کند و تمرکز سازمان را بر اجرای واقعی قرار می دهد. برای ایجاد درک گسترده شرکت از عوامل اندازه گیری، ادغام سطوح بعدی در فرآیند مهم است. در این فرآیند آبشاری، اهداف استراتژیک سطح بالاتر به بخش ها و بخش ها و اهداف تعیین شده تقسیم می شوند.

به این ترتیب، خود کارکنان اقدامات مشخصی را برای اجرای اقدامات و تعیین مسئولیت‌ها برای هر اقدام فردی توسعه می‌دهند. به این ترتیب، همه در مراحل اولیه درگیر فرآیند اجرای استراتژی می شوند و ایده مشخصی از سهمی که می توانند در کار روزانه خود داشته باشند به دست می آورند. این وظیفه مدیران در این مرحله است که یک دید کلی از تمام ابتکارات استراتژیک داشته باشند. علاوه بر این، آنها به عنوان مربی یا تعدیل کننده عمل می کنند و از کارکنان در یافتن اقدامات مناسب حمایت می کنند.

در طول فرآیند اجرا، نظارت مستمر و اقدامات متقابل اولیه در صورت انحراف احتمالی از هدف مورد نیاز است. شفافیت در تمام سطوح در شرکت و تجسم موفقیت به دست آمده از اقدامات و اقدامات اجرا شده، در دسترس همگان، ضروری است. این تنها راه واکنش کوتاه مدت به انحرافات احتمالی از برنامه است.

Der Arbeitsbereich des MSO Strategie Managers ist durch eine klare Farbtrennung stets übersichtlich.

Mit dem MSO Strategie Manager lassen sich eine Vielzahl an aussagekräftigen Reports erstellen.